هندو شده ای به خال ابرو محتاج

باید بدهم برای دیدار تو باج

داروغه ی باطنت ولی میدانست

این سکه نداشت پیش چشم تو رواج

اصلا تو بگو چگونه مومن نشده

محرم شده ای برای کفر ما حاج

من رمل تمام جمراتت بودم

هی سنگ زدی ، سنگ بزن، سنگ علاج

وقتی که تو از سنگ زدن سیر شدی

بیچاره منی که در بساط تو حراج ...

حالا شده همدم من و تنهایئم

یک کاست کهنه با نوا های سراج