پس لااقل شب روسری را از سرت بردار
۵/۳/۱۳۹۱-جدن برای شاهین نجفی متاسفم،بعضی ها با به لجن کشیدن خودشون می خوان مطرح بشن ۰اینم یه راهه لابد!
۶/۳/۱۳۹۱-اومدم همدان پیش برادرم چقدر هوای خوبی داره اینجا ۰البته اگه این ریزگردهای محترم! اجازه نفس کشیدن توی بعضی از ساعات شبانه روزو بدن
19/3/1391-از همه ی دوستای که تو این مدت دعوتم کردن و نظرات خوبشونو برام گذاشتن ممنونم.
اگه دعوتا بی جواب موند شرمنده ام .مشکلی برام پیش اومد که واقعن به اینترنت دسترسی نداشتم.
حتمن امروز و فردا لطف دوستان جبران میشه...خیلی شرمنده ام!
سلام...
دنیای شیرینت به کام دیگران باشد
لبخندهایت سهم از ما بهتران باشد
کج کرده راهش را به سمت دامنت خورشید
پرچین گلهای تو وقتی زعفران باشد
گلگونه های شرجی شهریور گیلان
نارنج های نوبر مازندران باشد
یک دکمه از پیراهنت افتاده در کوچه
جوینده اش یابنده ی گنجی گران باشد
شب زنده تر شد با پل ابروکمان شهرم
تا لهجه ی شیرین خرما هم در آن باشد
مطلع ندیدم ناب تر از بیت ابرویت
باید قلم در بیت بیتش خیزران باشد
مستی خیالی نیست،همدستم اگر باشی
هر جام چشمت نابتر از شوکران باشد
وقتی که می دانم نگاهت در نگاهم نیست
دیگر نباید انتظار از دیگران باشد
پس لااقل شب روسری را از سرت بردار
مهتاب باید آسمانش بی کران باشد